اون قبلنا قدیما وقتی خیلی کوچیک بودم همش می خواستم برم پیش مامان بزرگم برام تاب درست کنه وقتی که رفت داییم می دونست من چی دوس دارم اون برام تاب درست می کرد چون من ناراحت نباشم هلم می داد هه اونم رفت تصمیم دارم اگه خواستم یه روزی خونه بسازم نزدیک فامیلام باشه نزدیک قبرستون اخه وقتایی که بخوام برم دید و بازدید برام راحت تر می شه . ماشین زمان وجود داره من الان سوارشم فقط روزا رو اشتباه می کنی .