فردی چند گردو به بهلول داد
گفت :
بشکن و بخور و برای من دعا کن...
بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد ...
آن مرد گفت :
گردوها را می خوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم...!
بهلول گفت :
مطمئن باش اگر در راه خدا
داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را
شنیده است ...
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن..
که خواجه خود روش بنده پروری داند..
ادم ها را نگاه کن .
دو رو دارند .
همه ی انها دو رو اند .
نــــه!
خوب نگاه کن !
دقــت کن !
بعضی هایشان...
1نه
2نه
سومیش را هم دارند .
دو رو بودن عادی است : 1 رو برای حالت عادی ، وقتی که خوشحالند .
وقتی که دغدغه ای ندارند .
دومین رو برای وقت ناراحتی . وقتی که دیگر تویی نیست و بلکه او باید مقابله کند .
دقــت کن ! ناراحتیشـان . او .
اما انهایی که فرق دارند وقتی که خوشحالند ، دغدغه ای ندارند تویی نیز برایشان وجود ندارد .
اما در سختی ها ، در نشیب ها نامت درخشان و ماندگار می شود به هـــر نحوی .